
دیدی آقا جان..
به همین زودی دلم تنگ شد!..
انگار همین دیروز بود که او خوشحالم کرد که بالاخره توانسته بلیط سفر را تهیه کند،
انگار همین دیروز بود که بار سفر می بستیم به بهشت..
چقدر زود دلتنگ بست شیخ طوسی ات شدم..
و چقدر زود هوای عطر دلربای رواقت را کردم،
عطری که هر بار به مشامم میخورَد میبردم به حرم جد بزرگوارتان امیر المومنین(ع)...
اصلا انگار همانجاست!
راستی آقا جان،
شما که بهتر میدانید،
من زیاد فراموشکارم...
گاهی پاک همه چیز از یادم میرود!
یادم میرود که
همسفرم
هدیه خودتان است ...
آنوقت من میمانم و یک دنیا شرمندگی...
هوایش را بیشتر داشته باش!